اولین خاطره من از سفر چین
اولین روز بعد از بیرون امدن از فرود گاه رفتیم معبد بهشت بعد از توضیح دادن تور لیدرر
و زمان وقت ازاد ما از گرما نر فتیم بگردیم و وایسادیم تا وقت تمام بشه
تو اون وقت ازاد ممانم به خواهر خوشگلم گفت شیشه آب را نیمه باز کنه بریزه صورتم و بشوره برای این که خنک شم
خواهرم از خدا خواسته اب و باز کرد مثل بارون خالی کرد رو سرم من هم تر سیدم می گفتم روژین بگو بارون نیاد خلاصه وقت تموم شد و ما رفتیم هتل
خودمونیما ولی چه کیفی داد
خواهر کو چولوی خودم رونیا العان که دارم این ها رو برات می نویسم می خوا م بگم خیلی دوستت دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی